به گزارش توسعه گستر، رضا امیدوار تجریشی در یادداشتی در روزنامه اعتماد به بررسی اقتصاد انرژی و تاثیرات آن در حوزه های مختلف پرداخت، وی نوشت: «اقتصاد انرژی» (Energy Economics) به تولید، توزیع، مصرف و مدیریت منابع انرژی در سطح خرد و کلان میپردازد. هدف آن ایجاد تعادل میان پایداری انرژی، کارایی اقتصادی و حفظ محیط زیست است.این رشته تلاش میکند بهینهترین سطح تولید و قیمت انرژی را بیابد که موجب توسعه پایدار، رفاه اجتماعی و امنیت انرژی شود.

در اقتصاد انرژی بررسی هزینه تولید، استخراج، حمل و نقل و فناوریهای جدید در تولید انرژی، تحلیل رفتار مصرفکنندگان در صنایع، حمل و نقل، خانگی و تعیین کشش قیمتی تقاضا، تعیین قیمت بهینه انرژی با در نظر گرفتن هزینه اجتماعی، مالیاتهای زیست محیطی و یارانههای پنهان، روشهای کاهش مصرف بدون کاهش رفاه یا تولید، از طریق فناوری یا سیاستهای انگیزشی، تضمین دسترسی پایدار و مطمئن به منابع انرژی با حداقل وابستگی خارجی و کاهش آلایندگی و گذار به سمت انرژیهای پاک و تجدیدپذیر حایز اهمیت است از همین رو مدلها و ابزارهای تحلیل در اقتصاد انرژی که اهمیت فراوان دارند را میتوان نام برد و شرح داد:
٭ مدلهای تعادل عمومی (CGE Models): برای پیشبینی اثر سیاستهای انرژی بر اقتصاد کلان.
٭ مدلهای بهینهسازی انرژی (MARKAL, TIMES): ارزیابی ترکیب بهینه منابع تا افق بلندمدت.
٭ مدلهای قیمتی و کشش تقاضا: برآورد تاثیر نوسانات قیمت بر مصرف انرژی.
٭ تحلیل هزینه- فایده سیاستی: سنجش سود و زیان اقتصادی اصلاحات قیمتی، مالیات کربن و طرحهای صرفهجویی.
در ایران، اقتصاد انرژی آثار نامطلوبی میگذارد که ریشه آن به یارانههای گسترده و قیمتگذاری پایین حاملهای انرژی برمیگردد که منجر به مصرف بیرویه، قاچاق سوخت و ناترازی بودجهای میشود و کسری بودجه منجر به تورم در اقتصاد کشور ایجاد میکند که وابستگی بودجه دولت را به درآمدهای انرژی از فروش در بازار داخل با کمبود درآمد مواجه میکند برای همین امر راهکارهایی وجود که میتوان به آنها اشاره کرد:
٭ آزادسازی تدریجی قیمتها با پرداخت نقدی یا کالایی هدفمند .
٭ توسعه بازارهای منطقهای برق و گاز.
٭ تنوعبخشی به سبد انرژی (Renewables, Hydrogen, Efficiency Tech).
٭ مالیات بر کربن و نظام معاملات انتشار (ETS).
اقتصاد انرژی و گذار سبز جهانی- اقتصاد انرژی در قرن ۲۱ با «گذار سبز» (Green Transition) تعریف میشود که باید ایران در این مسیر گامهای مستحکمکه به تغییر از نظام انرژی فسیلی به نظام کربن پایین، دیجیتال و غیرمتمرکز است، بردارد. این گذار بر سه محور است:1-کربنزدایی،2- ( Decarbonization) غیرمتمرکزسازی، 3-(Decentralization)- دیجیتالسازی (Digitalization).
اقتصاد انرژی در عمل ترکیبی است از: اقتصاد خرد + کلان + محیطزیست + فناوری + سیاست عمومی که باید تمام عوامل بالا را در تغییر ریل در نظر داشت.
دو تجربه برجسته تحول انرژی در اروپا-پروژه ZEN در نروژ و برنامه Energiewende در آلمان-دو مسیر متفاوت، اما مکمل را برای گذار به اقتصاد کمکربن ارایه میکنند. اولی مبتنی بر خُرد-تحول محلی و معماری شهری صفرکربن است و دومی بر کلان-بازآرایی ساختار ملی انرژی و جانشینی سوختها استوار است. تحلیل این دو مسیر میتواند برای طراحی مدل بومی حکمرانی انرژی با تمرکز بر زیرساخت، قیمتگذاری و مدیریت تقاضا مفید باشد.
به عنوان مثال نروژ با تکیه بر منابع عظیم برقآبی و ثبات ساختار انرژی، مسیر گذار را در سطح «محله» تعریف کرده است. ZEN در واقع یک چارچوب سیاستگذاری مبتنی بر ناحیه است که هدف آن طراحی و اجرای مناطق شهری صفر انتشار است.
ویژگیهای محوری این طرح تمرکز بر بهینهسازی مصرف به جای تغییر رادیکال در زنجیره تولید در ادغام معماری، حملونقل، مدیریت پسماند و انرژی ساختمانها در قالب یک مدل واحد و با استفاده از شبکههای محلی هوشمند با مدیریت بار، شارژ خودروهای برقی، ذخیرهسازی کوچکمقیاس و معیارهای سختگیرانه طراحی ساختمان و بل سازوکار تصمیمگیری میان ائتلاف دانشگاه-شهرداری-بخش خصوصی با نقش برجسته دولت محلی یا همان مدیریت جامع شهری و استانی است که باعث کاهش انتشار CO₂ در سطح ناحیه تا ۲۰۳۰، کاهش تقاضای اوج برق و ایجاد بازار جدید برای سازندگان و پیمانکاران ساختمان شد که این مدل میتواند به صورت گامبهگام و با کمترین تنش سیاسی و اجتماعی اجرا شود.
در مثال دیگر با روش دیگر آلمان برخلاف نروژ، با چالشهای بنیادیتری روبهرو بود: وابستگی سنگین به زغالسنگ و گاز، عدم رشد تولید انرژی آبی و تصمیم سیاسی برای خروج از انرژی هستهای. Energiewende یک برنامه ملی تحول ساختاری است که از اوایل دهه ۲۰۰۰ آغاز شد.
ویژگیهای محوری
٭ هدفگذاری قانونی برای کاهش انتشار، رشد انرژیهای تجدیدپذیر، کاهش شدت انرژی.
٭ توسعه پروژههای عظیم بادی و خورشیدی همراه با یارانههای بلندمدت (Feed-in Tariff) .
٭ اصلاحات گسترده بازار برق شامل: اولویت تزریق انرژیهای تجدیدپذیر به شبکه، بازطراحی بازار عمدهفروشی، قیمتگذاری پویا برای مدیریت تقاضا، چالشهای اجرایی: فشار بر شبکه انتقال بهویژه مسیر شمال- جنوب، افزایش قیمت برق خانوار، نیاز به ذخیرهسازی و پشتیبان گازی.
دستاوردها: کاهش تکیه بر زغالسنگ، افزایش سهم تجدیدپذیرها به بیش از ۵۰ درصد و توسعه صنعت داخلی توربین و پنل.
Energiewende یک گذار کلان سیستمی است که تولید، بازار و شبکه را همزمان دگرگون میکند و نیازمند سرمایهگذاری سنگین و هماهنگی بین دولت فدرال و ایالتهاست که شاید این فرآیند برای ما که در تحریم باشیم سخت و طاقتفرسا باشد، اما میتوان با شبیهسازی به نتایج خوب دست یافت تا کدام راهکار مناسب ایران است.
اگر مقایسه اجمالی داشته باشیم میتوان نتایج ذیل را شرح دهیم:
٭ نروژ (ZEN) = مدل میکرو؛ تمرکز بر مصرف، شهرسازی و بار شبکه.
٭ آلمان (Energiewende) = مدل ماکرو؛ تمرکز بر تولید، بازار و ساختار انرژی.
٭نروژ مناسب کشورهایی با شبکه نسبتا پایدار و سهم بالای تجدیدپذیر؛ آلمان مناسب کشورهایی که نیازمند تغییر ساختاری در تولید و تنظیم بازار هستند.
٭ ZEN از نظر سیاسی کمهزینهتر است، اما Energiewende از نظر تحول صنعتی اثرگذارتر.
٭ هر دو مدل بر حکمرانی داده، ظرفیتسازی و هماهنگی نهادی استوارند.