توافق صلح غزه، نتیجه فشارهای فزاینده داخلی و بینالمللی بر نتانیاهو و تغییر محاسبات حماس است. دولت ترامپ با میانجیگری فعال، تهدید و تشویق همزمان و بهرهگیری از نفوذ منطقهای، نقش تعیینکنندهای در تحقق آن داشت. این توافق آتشبس، آزادی گروگانها و کمکهای انسانی را شامل میشود و میتواند نقطه عطفی در بازتعریف سیاست خاورمیانه باشد. آینده آن بستگی دارد به انتخاب اسرائیل میان مسیر دیپلماسی پایدار یا بازگشت به رویکرد نظامیمحور گذشته.

به گزارش توسعه گستر از فرارو؛ مونا یعقوبیان مشاور ارشد و مدیر برنامه خاورمیانه مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل
به روایت مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل، در تاریخ ۸ اکتبر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، اعلام کرد که اسرائیل و جنبش حماس بر سر اجرای نخستین مرحله از طرح صلح پیشنهادی او برای غزه به توافق رسیدهاند. این طرح ۲۰مادهای، که ترامپ نخستینبار در دیدار ۲۹ سپتامبر خود با بنیامین نتانیاهو در کاخ سفید معرفی کرده بود، هدف خود را پایان دادن به جنگ دو ساله غزه و ایجاد چارچوبی برای صلح پایدار در منطقه اعلام کرده است. بر اساس مفاد اولیه توافق، مرحله نخست شامل آتشبس کامل در نوار غزه، عقبنشینی جزئی نیروهای دفاعی اسرائیل، آزادی همزمان گروگانهای اسرائیلی و زندانیان فلسطینی و افزایش گسترده کمکهای انساندوستانه به غیرنظامیان غزه است.
چرا اسرائیل و حماس اکنون به توافق رسیدند؟
این توافق تقریباً دو سال پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل حاصل شده است؛ حملهای که شعله جنگی ویرانگر را برافروخت، غزه را به خاکستر تبدیل کرد و ارتش اسرائیل را درگیر طولانیترین عملیات نظامی چند دهه اخیر ساخت. دو سال نبرد مداوم، انزوای بینالمللی اسرائیل را تشدید کرده و فشارهای داخلی و خارجی سنگینی بر دولت نتانیاهو وارد آورده است. در هفتههای اخیر، فشار جهانی بر نخستوزیر اسرائیل به اوج رسیده است. چند متحد کلیدی تلآویو در ماه سپتامبر «دولت فلسطین» را به رسمیت شناختند، موج محکومیت جهانی نسبت به بحران انسانی غزه شدت گرفت و شکست حمله اسرائیل به مقامهای ارشد حماس در دوحه موقعیت سیاسی نتانیاهو را بیش از پیش تضعیف کرد.
در داخل اسرائیل نیز، مخالفت عمومی با تداوم جنگ رو به افزایش است. نظرسنجیها نشان میدهد حدود دوسوم شهروندان اسرائیل از جمله اکثریت یهودیان این کشور خواستار پایان درگیریها هستند. خانوادههای گروگانها با برگزاری تجمعات گسترده در تلآویو و دیگر شهرها، دولت را به پذیرش توافق وادار کردند. در نهایت، با وجود مخالفت جدی جناحهای راستگرای ائتلاف حاکم، مجموعه فشارهای داخلی و بینالمللی نتانیاهو را ناگزیر ساخت مسیر دیپلماسی را برگزید، هرچند.
در سوی دیگر، محاسبات حماس نیز تغییر کرد. قطر، مصر و ترکیه در هفتههای اخیر فشار سیاسی خود را بر این گروه افزایش دادهاند و رد یکجانبه توافق را برای حماس پرهزینه کردهاند. پس از دو سال جنگ، دولتهای عربی بیم آن دارند که ادامه درگیری، خشم افکار عمومی در کشورهایشان را شعلهور کند و ثبات منطقه را بیش از پیش تهدید نماید. در همین راستا، هشت وزیر خارجه از کشورهای عربی و مسلمان در بیانیهای مشترک از طرح ترامپ حمایت کردند.
آیا دولت ترامپ نقشی تعیینکننده در دستیابی به توافق داشت؟
پاسخ: بیتردید، دولت ترامپ در شکلگیری این توافق نقشی محوری و غیرقابلانکار ایفا کرد. حتی پیش از آغاز رسمی دوره ریاستجمهوری ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵، شماری از مقامهای ارشد دولت آینده او در رایزنیهایی مشارکت داشتند که به آتشبس موقت و آزادی بخشی از گروگانهای اسرائیلی منجر شد. در ماههای بعد، «استیو ویتکاف»، فرستاده ویژه خاورمیانه در دولت ترامپ، بارها به منطقه از جمله به غزه سفر کرد تا از نزدیک وخامت اوضاع انسانی را بررسی کرده و زمینهای برای شکلگیری توافقی پایدار فراهم آورد.
پس از حملات هوایی اسرائیل به دوحه در ماه گذشته، دیپلماسی واشنگتن وارد مرحلهای تازه شد. آن حملات که هدفشان مقامهای ارشد حماس بود، در حالی انجام گرفت که این مقامها در حال بررسی طرح آتشبس پیشنهادی آمریکا با میانجیگری قطر بودند. خشم دوحه از این اقدام موجب شد قطر نقش میانجی خود را تعلیق کند؛ رخدادی که به نقطهای تعیینکننده در روند مذاکرات تبدیل شد.
دونالد ترامپ، که از حملات اسرائیل بهشدت ناخشنود بود، از همین فضای بحرانی برای اعمال فشار بر بنیامین نتانیاهو بهره گرفت تا او را به پذیرش توافق وادار کند. در هفتههای بعد، کاخ سفید با ترکیبی از تهدید و تشویق، هر دو طرف را به امضای توافق سوق داد. ترامپ تهدیدهای علنی علیه حماس را با فشارهای پشتپرده بر نتانیاهو همراه کرد و همزمان با ارائه مشوقهایی به قطر، این کشور را به ازسرگیری نقش میانجیگرانهاش ترغیب نمود. بخشی از این روند شامل واداشتن نتانیاهو به عذرخواهی عمومی از دوحه بهدلیل حملات بود.
دولت ترامپ در ادامه از روابط نزدیک خود با کشورهای عربی بهره گرفت تا اجماعی منطقهای در حمایت از «طرح ۲۰مادهای صلح غزه» ایجاد کند. این موضع هماهنگ، فشار مضاعفی بر حماس وارد کرد تا در نهایت با متن توافق موافقت کند. در پشت صحنه نیز «جرد کوشنر»، داماد رئیسجمهور و یکی از چهرههای بانفوذ در حلقه تصمیمگیری ترامپ نقشی پررنگ ایفا کرد. کوشنر که از روابط شخصی مستحکمی با مقامات اسرائیلی و رهبران کشورهای عربی خلیج فارس برخوردار است، در روزهای منتهی به اعلام توافق ۸ اکتبر مستقیماً وارد گفتوگوها شد و با استفاده از نفوذ خود، به پیشبرد تصمیم نهایی کمک کرد. بسیاری از منابع دیپلماتیک میگویند نقش او در هماهنگی میان واشنگتن، تلآویو و دوحه برای نهاییسازی توافق، تعیینکننده بوده است.
پیامدهای منطقهای این توافق چیست؟
اکنون دولت اسرائیل در برابر دو مسیر متفاوت قرار دارد. نخست، میتواند از فرصت سیاسی ناشی از آتشبس غزه بهره گیرد و از طریق مجموعهای از توافقهای منطقهای، پیروزیهای اخیر خود را به ثباتی بلندمدت تبدیل کند. چنین رویکردی با تمایلات کشورهای حوزه عربی خلیج فارس همسو است؛ کشورهایی که خواهان کاهش تنشهای منطقهای و حرکت به سوی نوعی همگرایی و ثبات سیاسی و اقتصادی هستند.
اما مسیر دوم، بازگشت به الگوی نظامیمحور گذشته است: تداوم حضور نظامی در لبنان و سوریه، ادامه حملات هوایی و امنیتی علیه دشمنان منطقهای و تمرکز بر بازدارندگی نظامی بهجای مصالحه سیاسی. این راه، هرچند ممکن است سلطه امنیتی اسرائیل را موقتاً تقویت کند، اما در بلندمدت به تداوم بیثباتی و افزایش انزوای دیپلماتیک این کشور خواهد انجامید. در این میان، اگر دونالد ترامپ بتواند همچنان از نفوذ شخصی خود بر نتانیاهو بهره گیرد، شاید بتواند مسیر تصمیمگیری اسرائیل را از رویکرد صرفاً نظامی به سمت مصالحه و ثبات سوق دهد؛ هدفی که دستکم در ظاهر، اساس طرح صلح او برای غزه را تشکیل میدهد.